در حالي که عدد بيکاران به شش و نيم ميليون نفر رسيده،برخي به اين نتيجه رسيده اند که مشکل مردم،بيکاري و ازدواج و رکود نيست؛بلکه مشکل پخش ربناي خواننده فاسد يا ملاقات با فلان مجرم است.
به گزارش
پايگاه خبري تحليلي پيرغار،
خانه اول؛چندمين روزي بود که پدر خانواده دست خالي و شرمنده به خانه بر ميگشت! مدتي بود که هم خودش و هم همسرش، از بيماري رنج ميبردند، اما امکان درمان نداشتند، چون نه بيمه بودند و نه پولي براي پرداخت هزينههاي درمان. البته بايد گفت مرد از خير درمان خودش گذشته بود و معتقد بود سير کردن شکم بچهها و تامين کفش و لباس مختصر آنها واجبتر است. اجاره خانه چند ماهي ميشد که عقب افتاده بود و بارها شرمنده صاحبخانه شده بود. از وقتي کارگاهي که در آن کار ميکرد تعطيل شده بود، به هر دري زده بود تا بلکه کاري دست و پا کند و... نشده بود! به همه رو زده بود. نماينده مجلس، فرماندار، بخشدار و.... اما فايدهاي نکرده بود. به سادهترين کارها با حداقل دستمزد هم راضي شده بود، اما همه يک چيز ميگفتند: «ما خودمان هم بيکاريم»! و او به اين فکر ميکرد که پس اين همه تشکيلات عريض و طويل با آن همه وعده گشايش، چرا حتي نتوانست شغل يک نفر را حفظ کند!؟
خانه دوم
برادر رئيسجمهور، به ديدار زنداني آمده که چند سال قبل با برنامهريزي و دروغگويي، کشور را به لبه پرتگاه برده بود! او از اينکه اين زنداني آزاد شده، خوشحال است و براي روحيه دادن به او به ديدارش رفته است! البته تنها حسين فريدون نيست که به ديدار آشوبگر و فتنهگر ديروز شتافته، چند نفر ديگر از مسئولان و وابستگان آنها و... هم به خير مقدم قهرمان آزاد شده رفته بودند! هرچه باشد، او منشا خدمات بينظيري براي مردم بوده و نبايد مجاهدتهاي او، بيپاسخ بماند!
خانه سوم
همه اندوهگينند! از اينکه صداي ملکوتي و نوستالژيک و ملکوتي او مهمانسفرههاي افطار مردم نيست، غم بزرگي روح و جانشان را ميخراشد! مدير يک شبکه تلويزيوني، از اميد و آرزوي خود در قالب احتمال پخش ربنا ميگويد، روزنامه دولت، بيتالمال را صرف طراحي پوستر رنگي شجريان و مصاحبه مفصل با او ميکند. خلاصه به نظر ميرسد ماه رمضان امسال ايرانيان، مشکلي ندارند، غمي ندارند، سفرههاي افطارشان به راه است، نانشان گرم است و آبشان سرد، دلهايشان روشن است و تنها يک غم بزرگ، همه را مکدر کرده و آن نشنيدن صداي استاد آواز ايران است که معنويت را به خانههايشان بياورد! اندکي آن سوتر، تصاوير استاد در آغوش زنان و دختران جوان و اجنبي، روي ديوار اتاق و توي گوشيهاي مردم، تصوير مهوع و سخيفي از معنويت استاد را به صورت مخاطب ميزند! 17 ساعت روزهداري براي افطار با صداي کسي که رسما به فسق خود افتخار ميکند و رسما به اسلام توهين ميکند و ميگويد: «اينها هرگز با هنر کنار نميآيند و تجربه 1400 ساله ما اين را نشان ميدهد»! چه آرزوي موهومي براي کسب معنويت از صاحب اين صدا!
کلاهي براي سر مردم!
در حاليکه عدد پدران شرمنده ساکن خانه اول، بر اساس گزارش مرکز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي در خوشبينانهترين فرض، به شش ميليون و نيم نفر رسيده و در حالي که هر دقيقه، يک ايراني بيکار ميشود و در حاليکه رهبر معظم انقلاب، به عوض همه آنها که خائنانه يا غافلانه، براي مردم کاري نميکنند، ابراز شرمندگي ميکنند، دولتمردان مشغول بافتن کلاه براي مردمند! آنها بعد از سه سال به دست گرفتن مهمترين شريانهاي سياسي و مراکز تصميمگيري، به اين نتيجه رسيدهاند که مشکل مملکت و جوانان، نه بيکاري، نه ازدواج و نه هيچ چيز ديگر است! مشکل آنها نشنيدن صداي آواز پيرمردي است که روزگاري نه چندان دور از برج عاج خود گفته بود «من اگر عارق هم بزنم، مردم صف ميبندند!» اين مهمترين دغدغه مردم، اکنون با به صف کردن پياده نظام رسانهاي و مزدوران اجارهاي در حال ترويج و تبليغ است و روزبهروز بيشتر از قبل به مسئله اول بدل ميشود و شايد بزودي مسئله اول آسيا و حتي جهان شود! همانطور که روزگاري رهبر بودائيان، مسئله اول رسانههاي غربي شده بود! آنها چنان در رثاي «ربنا»ي شجريان اشک ميريزند و پوستر منقش به لفظ ربنا طراحي ميکنند که يادشان ميرود شجريان، خودش چند سال قبل چه گفته بود!؟ او که همه شهرت خود را مرهون دهه اول بعد از پيروزي انقلاب و فرار خوانندگان فاسد پاپ و ... آن دوران و در نتيجه خالي بودن ميدان از هر نوع موسيقي و صداي ديگري در آن روزگار است و اسم و رسم خود را به خاطر تکرار هزاران باره کارهايش از صدا و سيماست، ناگهان از ناراضي بودنش به خاطر پخش آن آثار سخن به ميان آورد و حتي وکيل گرفت و شکايت کرد و...! اکنون اگر کسي خودش قهر کرده و رفته، دلش ميخواهد برگردد، اين همه جنجال و حاشيه براي چيست!؟ زمينهسازان و رد گم کنها، آنقدر مشغول گريه براي نشنيدن صداي ملکوتي! ربنا در آستانه افطارند که يادشان ميرود عکسهاي او را در آغوش فلان خواننده بدنام و فلان مجري بد کردار از در و ديوار بردارند، بعد ناله و شکوه کنند! اين اما تنها کلاه کلاهبرداران حرفهاي نيست! آنها که هيچ پاسخي در برابر خدا و خلق خدا به خاطر آن همه وعده دروغ به مردم ندارند، به استقبال يک مجرم و يک خائن به امنيت و آرامش کشور ميروند و عکسهاي ديدار سراسر شعفشان را منتشر ميکنند! به راستي در کدام نظام بدوي و عقب مانده دنيا، برادر رئيسجمهور به ديدار کسي ميرود که تقلب در انتخابات را کليد واژه و اسم رمز سرنگوني همان نظام کرده است!؟ انتخاباتي که از قضا برادر وي بدون هيچ تغييري در ساختار آن، از همان مجرا رئيسجمهور شده است! سياهبازان آنقدر مشغول بافتن کلاه گشاد براي سر مردم بينوا هستند که يادشان ميرود اين قهرمان پوشالي، همان کسي است که بدون هيچ خوف و فشاري و در يک جمع دوستانه در زندان، رسما اقرار کرد که در انتخابات تقلب نشده و اساسا امکان آن وجود ندارد! اينها را گفت اما ناجوانمردانه حاضر نشد به فريبخوردگاني که گول حرف او و امثالش را خورده بودند، بگويد و آنها را از ادامه راه خطايشان باز دارد! اکنون اين قهرمان افسانهاي و اين دن کيشوت کاغذي، سوژه مناسبي شده براي سرگرم کردن جامعه! براي ايجاد دو قطبي جديد! پس چرا بايد فرصت را از دست داد، وقتي ميتوان با اين چيزها مردم را سرکار گذاشت!؟
آن مواعيد که کردي نرود از يادت!
لطفا اين وعدهها را بخوانيد :
«در برنامه من علاوه بر برنامههاي ميانمدت براي حل مشکلات اقتصادي، اجتماعي، سياست خارجي و امور فرهنگي، برنامه کوتاه مدت يک ماهه و 100 روزه وجود دارد.
ما ميتوانيم در يک زمان کوتاه تحول اقتصادي در کشور به وجود آوريم و در آن تحول اقتصادي با ايجاد يک دوره تنفس به کارخانهها و مراکز توليدي مشکل دارند اين معضلات را حل کنيم.
در تدوين برنامهها و انتخاب وزيران نيز به نحوي مردم را مشارکت ميدهم.
برنامه من اين است که در تمام برنامههاي اقتصادي از فعالان اقتصادي استفاده کنم و در انتخاب وزير به جز مجلس شوراي اسلامي از صاحبنظران هر بخش مشورت بگيرم و وزيري را انتخاب کنم که تمام کارشناسان يک بخش به آن افتخار کنند.
مردم قدرت آينده و آيندهنگري را ميخواهند.کشور را ميتوان از بيکاري و گراني نجات داد.
ما 3 ميليون و 200 هزار بيکار داريم و اگر تنها 10 ميليون گردشگري وارد کشور شود بيش از 13 ميليارد دلار درآمد ارزي و 4 ميليون اشتغال درست ميشود.
با يک حرکت صحيح در يک مسئله اقتصادي و اجتماعي ميتوانيم بيکاري را حل کنيم.
بيکاري امروز تنها مشکل اقتصادي نيست بلکه مشکل اجتماعي نيز هست و معضلات فراواني به همراه دارد.
کشور را ميتوان از بيکاري و گراني نجات داد.
مشکل بيکاري سبب شده است از هر 5 ازدواج يکي به طلاق منجر شود، با رونق اقتصادي و ريشهکن کردن بيکاري جلوگيري از اين کار امکانپذير است.
کارخانههاي کشور بين 20 تا 40 درصد در حال فعاليت هستند، ما بايد همه مراکز توليدي را به فعاليت کامل 100 درصدي برسانيم و اين کار امکانپذير است.»
آنچه خوانديد، بخشهايي از هزاران وعده حسن روحاني، رئيسجمهوري اسلامي ايران است که در ايام تبليغات انتخاباتي بيان شد. هرچند سخنرانيهاي اخير وي، نشان از آن دارد که روحاني هنوز خود را در همان حال و هوا ميبيند، اما واقعيت اين است که قريب سه سال و بيش از هزار و صد روز از شروع به کار دولت يازدهم گذشته و مردم در عرصه عمل هيچ چيزي از آن وعدهها را دريافت نکردهاند. اکنون وضع کاملا برعکس است!
سه سال بعد...!
اکنون آن سه ميليون و 200 هزار بيکاري که روحاني براي اشتغالشان، وعده داده بود، تبديل به شش ميليون نفر شدهاند! اکنون البته، دولت روحاني، سه ساعت کار در هفته را شغل محاسبه ميکند و به گفته معاون وزير اسبق کار، حتي «فرصت شغلي را هم شغل حساب ميکند! اينجا خوب معلوم است که عدد واقعي بيکاران، خيلي بيش از شش ميليون نفر اعلامي است.
اکنون آن صنايعي که با بيست تا چهل درصد کار ميکردند و روحاني وعده کار صددرصدشان را داده بود، کاملا تعطيل شدهاند و به گفته معاون وزير صنعت دولت يازدهم، بيش از 60 درصد صنايع تعطيل شدهاند! مابقي هم که تکليفشان معلوم است! اکنون حتي ريل راهآهن دست دوم از خارج وارد ميکنيم تا دلالان دولت بينصيب نمانند، حتي واگن دست دوم وارد ميکنيم تا صنايع داخلي بيش از پيش ورشکسته شوند! با آن که روزبهروز فربهتر ميشوند و صنايع و مردم، لاغرتر! اکنون سود بانکي 18 درصد و سود توليد کمتر از هشت درصد است! و البته دولت اميد دارد که به توليد جاني تازه بدهد! بانکها از مردم و صاحبان صنايع سود بيست و چند درصدي مطالبه ميکنند تا آنها بتوانند با سود 8 درصدي، اقساط بانک را بدهند! تورم روي کاغذ، روزبهروز کمتر ميشود و اما در عمل، قيمتها حرف خودشان را ميزنند و گويي رئيسجمهور فراموش کرده که گفته بود: «ملاک تورم جيب مردم است نه گزارش مرکز آمار» و لابد ملاک جيب مسئولان است که ته ندارد نه جيب مردم عادي! وگرنه مقايسه خريد مايحتاج همين ماه مبارک رمضان با اولين ماه رمضان دولت يازدهم، براي آنها که دنبال واقعيتند، کافياست! اکنون همه آن وعدهها، تبديل به مطالباتي شده که دولت، حتي براي يکي از آنها هم برنامهاي ندارد چه رسد به پاسخ! کار از برنامه صد روزه و شش ماهه گذشته و چيزي به انتخابات 96 نمانده! اما دست دولتمردان خالياست! پس چاره کار در چيست!؟ حاشيهسازي! اين روزها ماه مبارک رمضان است و لابد سوژه روز، ربناي شجريان! با آن صداي معنوي و آن توهينش به اسلامي که سر آشتي با هنر ندارد و آن عکس هاي...! اين سوژه خوبي است ولي کم است! پس بايد تاجزاده را هم چاشني کار کرد! او قهرماني است که به تازگي از بند رهايي يافته!! از کدام بند!؟ بند نظام اسلامي که مظلومانه مورد دروغ وطنفروشان قرار گرفت. اما مهم نيست! اين سوژهها چند وقتي ميتواند تبديل به عکس يک روزنامه دولت و مصاحبه و عکس يادگاري و ... شود! تا اين سوخت تمام شود، سوخت بعدي در راه است.
منبع:کيهان